سلام
راستش شماررو گرفتم ولی تایه بوق خورد قطع کردم نمیدونم چی بگم اخه حتی اگه بگه باید عقدکنین من نمیتونم چون اولا مامانم نمیذاره دوما به بابام چی بگیم ؟؟؟؟؟؟؟؟
ميلاد تو شيرين ترين بهانه ايست كه ميتوان با آن بر رنجهاي دنيا دل بست و در ميان روزهاي شتاب زده عاشقانه تر زيست ميلاد تو معراج دستهاي من است وقتي كه تولدت را عاشقانه شكر ميگويم
تولدت مبارك عزيز دلم
البت خيلي ببخشيد با تاخير گفتم
میدونم.....
آنکه بین من و تو شام جدایی آورد میکنم نفرینش..
یا الهی!!!
بکنش چون من زار
پیش معشوقش خار
هر دو چشمانش تار
تا بداند چه به من می گذرد
از غم دوری آن چشم عزیز.....
سلام عزیزم
اینی که میگی ازعذاب دادن دیگران لذت میبره واقعا درسته ها
گاهی شده بود من جلوی چشمش گریه میکردم اون میخندید و سربه سرم میذاشت یاحتی خودش میگفت من چون میبینم تو روفرشته حساسیت داری هی میگم که لجت دربیاد
به احتمال99درصدآزاد شده ولی ترسی ندارم ازش چون ترسو ترازاین حرفاس که بخواد کاری کنه
زن عشق می كارد و كینه درو می كند ...
دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر ...
می تواند تنها یك همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی ...
برای ازدواجش در هر سنی اجازه ولی لازم است و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار می توانی ازدواج كنی...
در محبسی به نام بكارت زندانی است و تو ...
او كتك می خورد و تو محاكمه نمی شوی ...
او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی ...
او درد می كشد و تو نگرانی كه كودك دختر نباشد ...
او بی خوابی می كشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ...
او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر ...
و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و میمیرد ...
و قرن هاست كه او عشق می كارد و كینه درو می كند چرا كه در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت زمان جوانی بربادرفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش، گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد سینه ای را به یاد می آورد كه تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می كند ...
و اینها همه كینه است كه كاشته می شود در قلب مالامال از درد ...
و این، رنج است.
ببـــیــــــن این اسمش دلــــــه !
اگر قرار بــــــود بفهمه که فاصله یعنی چــــــــی
اگر قرار بــــــود بفهمــــه که نمیشــــه …
میشد مغــــــــز !
دلـــــه ..
نمی فهمــــــه … !
وقتی یک زن
خالی می شود از احساس ،
از عشق ،
از نیاز،
حس خوبی نیست ...
وقتی ،
کلام عاشقانه ای حتی تو را به رخوت خواستن نمیرساند
یا بوسه ای
گونه هایت را گلگون نمی کند
حس خوبی نیست!
وقتی
تن کرخت خود را به گوشه ای کشیده کز میکنی
وقتی همه ی چشمها را درنده میبینی
و لحظه ای آرزو میکنی
ایکاش زن نبودم ...
من میدانم...!
این اصلا حس خوبی نیست .....
خدایا :
هرجا میریم و ظلمی میبینیــــــــم
همه میگن
ن ـگران ن ـباش
خدای جای حــــق نشسته...!!!!
خدایا....
میشه از جای حق پاشی
تا حــــق جای خودش بشینه....!
مثل عروسک کریستالی پشت ویترینم،که نقاب لبخندش را گذاشته
و باچشمانی باز به مقابل چشم میدوزد
و وانمود میکند هیچ چیز را نمیبیند.
اما شب که چراغ مغازه خاموش میشود
چشمانش را میبندد و آرام آرام اشک میریزد
و تنها رهایی از محفظه ی شیشه ای را آرزو میکند...
سلام مامان خوبي؟نميخواي بهم سربزني؟
salam khubi?
rajebe a,ir ,ot,aena, k in bar film nis vaght konam minevisam k az koja motmaenam
un shomare ham k goftam male kheili ghabl pish bud didam javab nemidi pak kardam